سریال زندگی من

آخرین مطالب

میشه این سوالم جواب بدید ؟؟ به نظرتون قرار گرفتن ادم ها سر راه هم الکی و اتفاقی هست باید ساده ازش گذشت؟ برای یه کاری یکی از دوستام یه ادمی بهم معرفی کرد که اولش همشهری دراومدیم و بعدش فهمیدیم قبلا باهم روابط خانوادگی داشتیم و دوست یکی از پسر عمه هام و ... حدودا ۵ یا ۶ سالی هست هم ندیدیم خب این ادم میتونست کاملا یه ادم غریبه باشه ولی این جوری شد این یعنی اتفاقی هست ؟

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آذر ۹۶ ، ۱۶:۴۵

این پست صرفا جهت تخلیه نوشتم به معنای واقعی دلم میخواد خودمو خفه کنم انقدر که دارم یه اشتباه مشابه برای بار هزارم تکرار کنم واقعا از حماقت خودم بدم میاد دلم میخواد به بدترین نحو ممکن خودمو بترکونم خیالم راحت بشه کسی نمیشناسید بخواد ادم خفه کنی؟ داوطلب نبود برای خفه کردن من؟

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آذر ۹۶ ، ۱۲:۱۹

دیروز با هم اتاقی عینکی و نامزدش رفتیم باغ وکیل اباد ظهر ناهار خوردیم و بعدشم بارون شروع به باریدن کرد حساااابی زیر بارون خیس شدیم و موش اب کشیده شدیم بعدشم سیگار کشیدیم عنوان دومین سیگاره چون قبلا یه بار سیگار با دختر داییم محض کنجکاوی کشیدیم این که سیگار کشیدم اصلا ربطی به شکست و حال بد نداره فقط تو خنکی بعد بارون هوس کردم و کشیدم بعدشم رفتیم شاندیز تا شب اونجا بودیم  امروزم خوشی دیروز از دماغم دراومد انقدر حالم گه بود همین 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آذر ۹۶ ، ۲۲:۴۶

+ نمیخوام اذیتت کنم 

_ ولی داری این کار انجام میدی 

+ من نمیخوام تا عقدم بمونی 

_ پس تموم کن 

+ من تموم نمیکنم 

_ منم تموم نمیکنم 

دیروز روز خوبی بود بیرون رفتم خوش گذروندم با یه زوج دوست داشتنی اشنا شدم کلی حس خوب گرفتم یه اشنا قدیمی دیدم امروز  تولد نامزد عینکی هم اتاقی عینکیه  کلی شب دوازده بعد بهش زنگ زدیم و تبریک گفتیم و ذوق کردیم ولیییییی امروز همه چی از دماغم دراومد قشنگ کللللی گریه کردم دعوا کردیم نهایتشم شد مکالمه بالا 

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آذر ۹۶ ، ۱۲:۳۹

هر روز داریم ‌دعوا میکنیم تو با نهایت صدات داد میزنی که چرا ازت پرسیدم کجایی من داد میزنم چرا دیر جواب دادی جفتمون دنبال بهانه ایم جفتمون میخوایم نفر مقابل کات کنه و کوتاه نمیایم کی تموم میشه این جنگ اعصاب

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آبان ۹۶ ، ۱۰:۱۲

سلام صدای من از کلاس ایمیونولوژی میشنوید خیلی درس سخت و خری هست استادش هم که تازه کار معلوم نیس چی میگه خب من دیروز اومدم مشهد و سوار اژانس شدم که بیام خابگاه اولش راننده اژانس از رشته ام پرسید و بعد از شهرم و بعد شروع کرد به خاستگاری کردن حالا هی از من انکار از ایشون اصرار انصافا پسر خوبی بود ولی با درد هم نمیخوردیم در ضمن من بشدت ترسیدم چون هی اصرار میکردم نگه دار هی اون حرف خودش میزد و میگفت میرسونمت حرف بزنیم شاید نظرت عوض بشه خلاصه خیلی استرس بدی بود تا رسیدم خابگاه دوم اینکه نیم نیم اون ادم قبل نبود و توقعاتش فرق کرده بود که خب به نتیجه نرسیدیم سوم اینکه با یه اخوندی اشنا شدم مدتیه که حس میکردم درست میگه و چقدر خوبه و خیلی اروم شدم با حرفاش و داشتم به سمت خدا میرفتم  ولی خب خیلی ها باهاش مخالفن و من واقعا نمیدونم منبع درست چیه کیه بالاخره این درست میگه یا مخالفینش واقعا عصر جاهلیت که میگن همینه چهارمم فعلا بمونه تا ببینم چی میشه بعدا براتون مفصل میگم 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آبان ۹۶ ، ۰۹:۱۵
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۲۹ آبان ۹۶ ، ۰۰:۲۹
سلام...
اول اینکه چند ماه پیش یکی از دوستای من وضعیت مالیش داغون شد منم بر حسب وظیفه اومدم ۲۰۰ تومن خودم داشتم ۲۰۰ هم از بابام گرفتم دادم بهش خب وضعیت مالیش اوکی شده حالا ولی خب هیچی هم تا الان به روی خودش نیاورده حالا درسته ۴۰۰ تومن پول نیس ولی برای من که یه دانشجو خابگاهی هستم که دستم تو جیب بابام هست خرج چند هفته ام هست از اون موقع تا حالا گوشی خودش که عوض کرده گوشی باباشم عوض کرده امروزم گفت میخواد پی اس بخره خب منم زورم میاد دیگه حداقل به من که نگو پی اس میخوای بخری منم روم نمیشه بهش چیزی بگم اه....
دوم اینکه البوم جدید سیاوش حتما گوش کنید فوق العادس لامصب 
سوم اینکه این وویس صبح تو تلگرام گوش کردم عاشقش شدم شما هم خواستید گوش کنید عروسک قشنگ من 
۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آبان ۹۶ ، ۱۴:۴۶

خیلی وقته به ته خط رسیدیم ته ته ته . منظورم از ته اونجایی که دیگه نه تو میتونی چیزی درست کنی نه من . ته اینجاست که دیگه امیدی به درست شدن این رابطه ندارم ته یعنی خودمو به اب و اتیشم بزنم دیگه جواب نمیده مرد شدنت دیدم بزرگ شدنم دیدی دانشجو شدنت دیدم دانشجو شدنم دیدی کارشناسی تموم شد ارشد گرفتی ارشد تموم شد سربازی رفتی الان سرکار میری نفس های اخر رابطه رو داریم میکشیم چون با تثبیت کارت داماد میشی شوهر همون دختر چشم عسلی که چشماش مثل من مشکی نیس همون که عاشق ظرافت و ریزه میزه بودنش شدی و مثل من تپل نیس نمیدونم باید چیکار کنم باید بزارم برم یا صبر کنم و لحظه عقدت ببینم و بعد برم تنها چیزی که امشب میدونم اینه که من ته این رابطه ایستادم ته ته ته 

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آبان ۹۶ ، ۲۱:۰۷

اول اینکه چشمم هنوز یکم کج بودنش مونده دکترم وقتی معاینه ام کرد گفت زمان میبره تا خوب بشه و عجله کن ولی من خیلی نگرانم خیلی خیلی زیاد چون حس میکنم نتیجه ای که میخوام نگرفتم 

دوم اینکه بعد یه قرن مجبور شدم با خطی که خیلی وقت پیش روش تلگرام داشتم جوین بدم تلگرام و خب این باعث شد یهویی نیم نیم پیام بده و بعد دو سه سال بحرفیم و من بفهمم اون دیگه دانشجو کارشناسی نیس ارشد تهران قبول شده ازاد و تمام موهاش تو این چند سال ریخته ( اقا این نیم نیم فامیل یکی از فامیلاست که یه ابراز علاقه ای کرد و منم که بچه بودم اون موقع رفتم راست گذاشتم کف دست فامیل مشترکمون تا مشورت کنم باهاش اونم زد همه چی خراب کرد) خلاصه اینکه میگن اومدن ادما تو زندگی بی حکمت نیس الان فاز اومدن نیم نیم درک نمیکنم حالا درسته تو دلم داشتم میپوسیدم از بی عشقی ولی اخه نیم نیم :(:(  اینم گفتم خدا در جریان باشه‌

سوم خیلی حال میده که یه پسر خاله داشته باشی که بدونی بیشتر از هر پسر دیگه ای دوست داره انقدر که وقتی فهمیده هدفونی که برام خریده تو بیمارستان شکسته میخواد یکی دیگه بخره خب خیلی حال میده که قبول کرده پسر خاله بمونه و محبت های زیادشم سر جاش هست

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ آبان ۹۶ ، ۰۰:۴۹