سریال زندگی من

آخرین مطالب

I am baaaad

پنجشنبه, ۲ آذر ۱۳۹۶، ۱۲:۳۹ ب.ظ

+ نمیخوام اذیتت کنم 

_ ولی داری این کار انجام میدی 

+ من نمیخوام تا عقدم بمونی 

_ پس تموم کن 

+ من تموم نمیکنم 

_ منم تموم نمیکنم 

دیروز روز خوبی بود بیرون رفتم خوش گذروندم با یه زوج دوست داشتنی اشنا شدم کلی حس خوب گرفتم یه اشنا قدیمی دیدم امروز  تولد نامزد عینکی هم اتاقی عینکیه  کلی شب دوازده بعد بهش زنگ زدیم و تبریک گفتیم و ذوق کردیم ولیییییی امروز همه چی از دماغم دراومد قشنگ کللللی گریه کردم دعوا کردیم نهایتشم شد مکالمه بالا 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۰۹/۰۲

نظرات  (۶)

بیچاره اون دختری که میخواد زن پسر عموتون بشه ، خبر نداره اقا دوسته با یکی از دخترای فامیل :/
پاسخ:
اتفاقا دختر خوشبختیه . دوست هم نبودیم فراتر از دوست بود رابطه ما
۰۴ آذر ۹۶ ، ۲۱:۵۳ هفت دقیقه
کجایی ترانه
پاسخ:
میام ...
۰۲ آذر ۹۶ ، ۱۴:۴۷ هفت دقیقه
ایشونم که از خدا خواسته :/ 
دلیلش چیه که موندی :( 
پاسخ:
نمیخوام بگه پشتم اون رفت بعد من زن گرفتم 
۰۲ آذر ۹۶ ، ۱۴:۰۸ هفت دقیقه
ای وای :( ای وای :(
پاسخ:
هی.‌‌‌..
دایی همیشه به خوشی

دایی اون مکالمه بالا از ته دل؟؟
یا واکنش احساسیه؟
پاسخ:
از ته دل هست دایی . ممنون دایی خوش اومدی به وبم 
۰۲ آذر ۹۶ ، ۱۳:۰۱ هفت دقیقه
یعنی خواستگاری و اشنایی و اینا همه رو رفته تاریخ عقدم مشخص کردن ؟! 
پاسخ:
نه مامانش دختر در نظر گرفته با مامان دختره صحبت کرده دختره خودشم اوکی داده بیان خاستگاریش

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">