سریال زندگی من

آخرین مطالب
  1. سلام حال دلتون امیدوارم تو خوب ترین حالتش باشه. 
  2. ابان شروع شد با سورپرایز تولدم توسط بچه ها که فوق العاده بود دستشون درد نکنه خیلی گذشت عین دوستم من برد پیش همکلاسی هام تو پارک دانشجو و دور هم جشن گرفتیم. 
  3. تولد بعدی تولد دوست صمیمیم میم بود که اونم خونه ی سین جشن گرفتیم و شام تولد هم من ماکارانی براشون پختم. 
  4. تولد آخر هم تولد دیروز بود که تولد تنها پسر کلاسمون بود و اونم رفتیم کافه بازی و کلی دور هم بازی کردیم و هنوز هفته دیگه یه تولد دیگه داریم و نمیدونم چرا اکثرا دوستام مثل خودم آبانی هستن. 
  5. رفت و آمد ها همچنان هست و موندم بالاخره کی تموم میشه و یکی ثابت میشه این وسط. 
  6. دعا کنید این هفته آقا من بطلبه اگه برم نایب الزیاره همه هستم. 
۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ آبان ۹۸ ، ۱۳:۰۲

1.سلام امیدوارم حال دلتون خوب باشه

2. شب تاسوعا صبحش با ماشین بابا مجددا گند زدم و یه تصادف کوچیک به بار آوردم شبش هم با نون( همکلاسی دوران راهنمایی) و ل( همسایه قدیمی) رفتیم هیئت اولین بار بود اونجا میرفتم و جالب بود برام که تو خیمه برگزار میشه.

2. مراسم عاشورا تو خونه مثل همیشه برگزار شد خدا خیر عمو جان بده که بعد پدر بزرگ و مادر بزرگ بانی این مجلس شدند.

3.دو تا تولد رفتم قبل مهر که هر دوش مال نوه های عمه بودند خیلی خوش گذشت مخصوصا آهنگ خوندن دسته جمعی آخرش.

4. درگیر تکمیل منابع و شروع برنامه ریزی برای ارشد بودم روز های اول مهر و تا به خودم اومدم دیدم یه دوستی برای همیشه رفت

5.دیگه از رفت و آمد آدم ها نمی‌ترسم برای از دست دادن هر کسی به جز خانواده ام آماده ام دکتر پ هم گفت مشکلی نداره حست طبیعیه که برات ایجاد شده راحت باش. 

6. از زندگیم راضی ام داره رو غلتک میفته امیدوارم همین جوری بمونه. 

7. ورودت تبریک میگم دوست جدید قضاوتی نمیکنم صبر میکنم ببینم اخر و عاقبت تو توی زندگیم چی میشه. 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ مهر ۹۸ ، ۰۸:۵۴
  1. شیش ماه دوری از فضای وبلاگ رکورد بی سابقه ای بود و اگر زهرا نبود بازگشتی هم شاید نبود نوشتن سخت شده بود برام و بعد از کوتاهی خودم که پنجاه درصد شامل میشه بقیه اش تقصیر اینستاگرام بود. 
  2. سال جدید با حال بدی شروع کردم و خداروشکر با کمک دوستان و دکتر پ بالاخره تونستم از جام بلند بشم و الان خوبم. 
  3. استان یزد عید رفتم و بنظرم اصفهان و شیراز به نسبت یزد شهرهای قشنگ تری هستند. 
  4. سریال دیدن با friends شروع کردم و بعدش how I met your mother دیدم و الان دارم bigbang theory میبینم هر سه عالی هستن پیشنهاد میدم بهتون
  5. نمیدونم چرا هر چی تلاش می‌کنم دوستی هام مقطعی نباشن و موندگار بشن نمیشه که نمیشه تو این مدت با خیلی ها قطع ارتباط کردم خواسته و ناخواسته
  6. تابستون خودم فقط به تفریح گذروندم و قراره مهر و زمستون و بهار آینده رو فقط برای ارشد بخونم.  
  7. آنقدر آدما تو زندگیم اومدن و رفتن که دیگه بود و نبود خیلی ها برام مهم نیست البته هنوز آدم های مهمی هم دارم ولی تعدادشون از انگشت های دست کمتره
  8.  خیلی از خدا خواهش و تمنا کردم این دفعه شاید بیشتر از هر دفعه واقعا دیگه نمی‌کشیدم شرایطی که در حال حاضر هست تصمیم خودش بوده من تلاشم کردم.
  9. حالا که طلسم شکسته با قدرت بیشتری ادامه میدم 
۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۶ شهریور ۹۸ ، ۰۱:۴۰

سلام...

شهر ما داره برف میباره اونم تو اسفند 

1. بابا حال بد این روزها رو که دید گفت پاشو بریم برات گوشی جدید بخرم قرار بود بعد عید برام بخره ولی برای خوشحال کردنم انداخت قبل عید پر از ذوق و شکرگزاری شدم برای داشتنش و حالا من یک عدد گوشی j6 پلاس سامسونگ دارم.

2. اینستاگرام نصب کردم و مقاومتم برای نصب نکردنش شکست احتیاج به تنوع و فضای جدید داشتم.

3. با دکتر پ دارم مشاوره رو ادامه میدم قراره درد بکشم تا بالاخره ادم بشم .

4. و همچنان بی قرار توام و در دلتنگم گله هاست.

۵ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۸ اسفند ۹۷ ، ۰۰:۲۱

سلام ....

حال من افتضاح هست حال شما چطور؟ 

شکست عمیقی خوردم اما هنوز دارایی هایی ارزشمند برای ادامه راه دارم یک دریای معرفت دارم بنام زهرا که سربزنگاه پناهم میدهد در دریای معرفتش غرقم میکند تا نفسی برای ادامه زندگی داشته باشم کاش راه جبرانش را بلد بودم دومین دارایی ام حسام است زنگ میزند تلاش میکند تا بخندم هوایم را دارد مثل شیش سال گذشته ، دمش گرم که همیشه بوده سومین دارایی ام میم است هم اتاقی و همکلاسی رفیق گرمابه و گلستان خداروشکر که هست چهارمین دارایی دوست جدیدی هست که این ترم به اکیپ کوچکمان اضافه شده خیلی مهربان و حامی هست پنجمین دارایی خواهر بزرگتر مجازی و ریحانه هستند هر روز حالم را میپرسند هوایم را دارند و تکمیل کننده ماجرا ادم های خوبی هستند مثل کروکدیل بانو که بخاطر کامنتم می آید و مرحم میشود مثل زهرای اتاق بیست که در سالن خابگاه منِ شکسته و درمانده را می یابد و ارامم میکند و معجزه ی این روز ها دکتر پ روانشناس حاذقی که بدون انتظار مالی به من مجانی مشاوره میدهد و برایم وقت میگذارد از آن روانشناس های معروف و کار درست هست مشکلاتم را ریشه یابی میکند، بحث میکنیم تمرین میدهد و میگوید کنارم هست به طور عادی هزینه همچین کاری برایم بالای یک تومن بود . خدا حفظتان کند برایم .من زنده ام بخاطر دارایی هایم. خدایا شکرت که هستند .

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۱ اسفند ۹۷ ، ۰۱:۳۷

نه که این مدت خوشی نباشه بوده زیاد هم بوده ولی الان غم اومده جاش حوصله گفتن خوشی ها رو ندارم با دوست عین و دوست دخترش دو باری رفتیم بیرون با دختره صمیمی شدم امشب اومد برام حرف های بین عین و دوست پسرش درباره من گفت در واقع بهم با مدرک ثابت کرد که عین گفته هنگ کردم جا خوردم ناراحت شدم از حرف های عین پشت سرم حیف قسم داده به روی عین نزنم و نگم بهش فکرشو نمیکردم واقعا حالا من چیکار کردم به حسام زنگ زدم به زهرا پیام دادم به خواهر بزرگتر مجازی پیام دادم به هم اتاقی هامم گفتم بلکه سبک بشم نشد که نشد چیز هایی که دختره گفت بهم حقایقی بود که چشمام روش بسته بودم و مثل پتک خورد تو سرم ترانه هستم یک عدد شکست خورده همیشگی ادم نشده و نمیشه 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ اسفند ۹۷ ، ۰۳:۲۸

سلام..‌‌‌‌..

۱. خب من بعد از تموم شدن تعطیلات بین ترم جمعه دوازدهم اومدم مشهد و سیزدهم با عین عزیز بعد ده روز هم دیدیم و رفع دلتنگی کردیم بعد مراسم تولد سین (دوست من و دوست پسر میم) داشتیم که میم براش میخواست بگیره و من و میم و عین عزیز کلی براش تلاش کردیم 

۲. چهاردهم تولد سین برگزار شد یه قسمت هایی عالی بود یه قسمت هایی هم نه که در کل میشه گفت خوب بود 

۳. بعد تولد یه بار دیگه عین عزیز دیدم و بعدشم رفتم خونه برای تعطیلات بیست و دو بهمن و خب نشستم فقط فرندز نگاه کردم و میشه گفت به فرندز عادت کردم و هر روز میبینم 

۴. دوباره بیست و دومم اومدم مشهد و بیست و سوم عین دیدم و یه دعوای جدی داشتیم که میشه گفت اولین دعوای وحشتناک این مدتی که میشناسمش بود یه روز کامل قهر بودیم و روز بعد اشتی کردیم 

۵. و رسیدیم به ولنتاین که من شبش ساعت دوازده یه کلیپ از عکس های دونفره که قبلا گرفته بودیم براش فرستادم و من  برای عین عزیز جاموبایلی ماشین و کابل ماشین و یه دونه خودنویس گرفتم اونم برای من یه خرس و یه شاخه گل رز ابی اورد باهم رفتیم سینما و برای شام رفتیم جیگرکی و بشدت خوش گذشت و جز بهترین ولنتاین های عمرم شد و تنها چیزی که یه ذره ذهنم درگیر کرد این بود که حس کردم کادوش دوست نداره البته طفلک کلی تشکر کرد ولی تصمیم گرفتم عید که رفتیم مسافرت با یه سوغاتی خوب براش جبران کنم

۶. ادامه عکس کادو ها رو براتون میزارم 

۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ بهمن ۹۷ ، ۲۲:۵۲

۱. تولد دوست مشترک من و عین به بهترین شکل ممکن برگزار شد و کلی خوش گذشت کلی خندیدیم و تو سر و کله هم زدیم عین هم تو جمع حسابی هوام داشت و مهم تر از همه اینکه تو عکس های دسته جمعی من از همه بهتر افتادم ‌.

۲. بعد تولد کلی بیرون رفتن و خوش گذرونی با عین داشتیم که اخرین بارش میشه سینما هفته گذشته و دیدن قانون مورفی که ایده ال نبود ولی با عین خوش گذشت در واقع با عین دو تا دوست معمولی شدیم عاری از فوران احساس و هورمون خوش میگذرونیم .

۳. وزنم به هفتاد یک رسیده و جای بسی شادمانی داره داروهای پوستم هم داره جواب میده و پوستم خیلی بهتر شده 

۴. ما سه تا دختر مجرد تو فامیل هستیم که اولی شوهر کرد و من و دختر عموم موندیم دختر عمو جان کنکور داره و عجیب فامیل رو من تمرکز کردن مجلس عقد اولی خیلی خوش گذشت مخصوصا اینکه همسرش هم از فامیل هست خوشبخت بشن انشالله 

۵. معدلم ۱۸ شده این ترم و در واقع از نظر درسی این ترم ترکوندم و بشدت خوشحال و راضی هستم یک نمره و خورده ای ارتقا معدل داشتم و مصمم هستم دو ترم باقی مانده همین ۱۸ بمونه معدلم و واقعا خدایا شکرت بابت این پیشرفت معدل که البته شصت درصد بخاطر رقابت سالم و تشویق های عین بود . 

۶. دیگه تصمیم جدی گرفتم زود به زود بیام و مفصل تر بنویسم 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ بهمن ۹۷ ، ۱۹:۵۷

امروز با عین عزیز و دوستم رفتیم خرید مانتو برای من عین عزیز اصلا اهل گفتن کلمات محبت امیز و لوس بازی های متداول نیست امروز وقتی تا جایی که تونستم خودم لوس کردم و باهاش دعوا کردم و بدترین اخلاقم رو کردم عصبانی از ماشین پیاده شد و با گل برگشت واقعا شرمنده شدم و تحت تاثیر رفتارش قرار گرفتم عالی بود .خوشحالم که صدمین پست این وبلاگ تعریف همچین اتفاق قشنگی شد 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ دی ۹۷ ، ۰۱:۰۵

سلام....

۱. یه جمعه خوب داشتم که ناهار با عین عزیز بودم و بعد از ظهرش با عین عزیز و دوستام بودم و عالی بود یه بار هم ابمیوه سجاد رفتیم و یه روزم رفتیم با بچه ها باز بیرون به طور متوسط هفته ای دو بار عین عزیز میبینم و خیلی هم خوش میگذره .

۲. شب یلدا خونه دایی بودم و کنار خانواده مادری کلی عکس با دختردایی گرفتیم و حسابی خندیدیم دست زندایی درد نکنه که مفصل تدارک دیده بود . 

۳. و بهترین اتفاق این ترم دیدن زهرا بعد یکسال بود از دیدن نزدیک ترین و با معرفت ترین و پناه ترین دوست دنیا که سیر نمیشم دوبارهم دیدیم که هر دوبار عالی بود بدون هیچ سانسوری براش حرف میزنم و از حرف زدنش لذت میبرم باهاش راه میرم و حسرت میخورم کاش بیشتر پیشم بود میخنده برام و من دعا میکنم همیشه بخنده شب پیشش هستم و انقدر پیشش بودن خوبه که یه فیلم خنک برام تبدیل به یه فیلم خنده دار میکنه کلی خاطرات خوب برام میسازه و بهم ثابت میشه مهم نیست باهاش کجا باشی هر جا باشی بهترین لحظات برات میسازه خدا برام حفظت کنه بهترینم 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ دی ۹۷ ، ۱۱:۱۶