هپی ولنتاین
سلام....
۱. خب من بعد از تموم شدن تعطیلات بین ترم جمعه دوازدهم اومدم مشهد و سیزدهم با عین عزیز بعد ده روز هم دیدیم و رفع دلتنگی کردیم بعد مراسم تولد سین (دوست من و دوست پسر میم) داشتیم که میم براش میخواست بگیره و من و میم و عین عزیز کلی براش تلاش کردیم
۲. چهاردهم تولد سین برگزار شد یه قسمت هایی عالی بود یه قسمت هایی هم نه که در کل میشه گفت خوب بود
۳. بعد تولد یه بار دیگه عین عزیز دیدم و بعدشم رفتم خونه برای تعطیلات بیست و دو بهمن و خب نشستم فقط فرندز نگاه کردم و میشه گفت به فرندز عادت کردم و هر روز میبینم
۴. دوباره بیست و دومم اومدم مشهد و بیست و سوم عین دیدم و یه دعوای جدی داشتیم که میشه گفت اولین دعوای وحشتناک این مدتی که میشناسمش بود یه روز کامل قهر بودیم و روز بعد اشتی کردیم
۵. و رسیدیم به ولنتاین که من شبش ساعت دوازده یه کلیپ از عکس های دونفره که قبلا گرفته بودیم براش فرستادم و من برای عین عزیز جاموبایلی ماشین و کابل ماشین و یه دونه خودنویس گرفتم اونم برای من یه خرس و یه شاخه گل رز ابی اورد باهم رفتیم سینما و برای شام رفتیم جیگرکی و بشدت خوش گذشت و جز بهترین ولنتاین های عمرم شد و تنها چیزی که یه ذره ذهنم درگیر کرد این بود که حس کردم کادوش دوست نداره البته طفلک کلی تشکر کرد ولی تصمیم گرفتم عید که رفتیم مسافرت با یه سوغاتی خوب براش جبران کنم
۶. ادامه عکس کادو ها رو براتون میزارم این کادوی عین عزیز برای من و
اینم کادو های من به عین عزیز