سریال زندگی من

آخرین مطالب

۳ مطلب در اسفند ۱۳۹۷ ثبت شده است

سلام...

شهر ما داره برف میباره اونم تو اسفند 

1. بابا حال بد این روزها رو که دید گفت پاشو بریم برات گوشی جدید بخرم قرار بود بعد عید برام بخره ولی برای خوشحال کردنم انداخت قبل عید پر از ذوق و شکرگزاری شدم برای داشتنش و حالا من یک عدد گوشی j6 پلاس سامسونگ دارم.

2. اینستاگرام نصب کردم و مقاومتم برای نصب نکردنش شکست احتیاج به تنوع و فضای جدید داشتم.

3. با دکتر پ دارم مشاوره رو ادامه میدم قراره درد بکشم تا بالاخره ادم بشم .

4. و همچنان بی قرار توام و در دلتنگم گله هاست.

۵ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۸ اسفند ۹۷ ، ۰۰:۲۱

سلام ....

حال من افتضاح هست حال شما چطور؟ 

شکست عمیقی خوردم اما هنوز دارایی هایی ارزشمند برای ادامه راه دارم یک دریای معرفت دارم بنام زهرا که سربزنگاه پناهم میدهد در دریای معرفتش غرقم میکند تا نفسی برای ادامه زندگی داشته باشم کاش راه جبرانش را بلد بودم دومین دارایی ام حسام است زنگ میزند تلاش میکند تا بخندم هوایم را دارد مثل شیش سال گذشته ، دمش گرم که همیشه بوده سومین دارایی ام میم است هم اتاقی و همکلاسی رفیق گرمابه و گلستان خداروشکر که هست چهارمین دارایی دوست جدیدی هست که این ترم به اکیپ کوچکمان اضافه شده خیلی مهربان و حامی هست پنجمین دارایی خواهر بزرگتر مجازی و ریحانه هستند هر روز حالم را میپرسند هوایم را دارند و تکمیل کننده ماجرا ادم های خوبی هستند مثل کروکدیل بانو که بخاطر کامنتم می آید و مرحم میشود مثل زهرای اتاق بیست که در سالن خابگاه منِ شکسته و درمانده را می یابد و ارامم میکند و معجزه ی این روز ها دکتر پ روانشناس حاذقی که بدون انتظار مالی به من مجانی مشاوره میدهد و برایم وقت میگذارد از آن روانشناس های معروف و کار درست هست مشکلاتم را ریشه یابی میکند، بحث میکنیم تمرین میدهد و میگوید کنارم هست به طور عادی هزینه همچین کاری برایم بالای یک تومن بود . خدا حفظتان کند برایم .من زنده ام بخاطر دارایی هایم. خدایا شکرت که هستند .

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۱ اسفند ۹۷ ، ۰۱:۳۷

نه که این مدت خوشی نباشه بوده زیاد هم بوده ولی الان غم اومده جاش حوصله گفتن خوشی ها رو ندارم با دوست عین و دوست دخترش دو باری رفتیم بیرون با دختره صمیمی شدم امشب اومد برام حرف های بین عین و دوست پسرش درباره من گفت در واقع بهم با مدرک ثابت کرد که عین گفته هنگ کردم جا خوردم ناراحت شدم از حرف های عین پشت سرم حیف قسم داده به روی عین نزنم و نگم بهش فکرشو نمیکردم واقعا حالا من چیکار کردم به حسام زنگ زدم به زهرا پیام دادم به خواهر بزرگتر مجازی پیام دادم به هم اتاقی هامم گفتم بلکه سبک بشم نشد که نشد چیز هایی که دختره گفت بهم حقایقی بود که چشمام روش بسته بودم و مثل پتک خورد تو سرم ترانه هستم یک عدد شکست خورده همیشگی ادم نشده و نمیشه 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ اسفند ۹۷ ، ۰۳:۲۸