دور بمون لطفا
يكشنبه, ۳ دی ۱۳۹۶، ۰۳:۴۳ ب.ظ
اینکه هیچ پسری تا الان من مثل اون نخواسته اینکه از اول مصمم گفت باهات ازدواج میکنم اینکه میگه جز اهداف زندگیم هستی اینکه من نه میگم ولی باز مامانش هر چند وقت زنگ میزنه خونمون اینکه داره تمام تلاشش برای اماده شدن زندگی مشترک انجام میده خیلی خوبه اینکه خودش دانشجو پزشکی و باباشم متخصص قلب خیلی خوبه ولی من هر کار میکنم به دلم نمیشینه دوست ندارم به عنوان شوهرم تصورش کنم بدم میاد وقتی فکر میکنم بهم دست بزنه هر کار میکنم نمیتونم بهش علاقه مند بشم دوست دارم دور بمونه دوست دارم پسر دوست بابا بمونه نمیدونم شایدم به قول بچه ها خوشی زده زیر دلم
۹۶/۱۰/۰۳