تولد داریم
سلام دیشب اومدم خونه تو اتوبوس بودم که بهت زنگ زدم و فهمیدم با دوستات دور هم جمع شدین و گل زدی فازت بالا بود و هر چی دلت خواست بلغور کردی خوشحالم که بین تمام ادم های روی زمین فقط من میدونم با دوستات گل میزنی هر چند وقت و شراب میخوری و یواشکی تا صبح سیگار میکشی و ... خیلی خوشحالم که میگی امکان نداره اینا رو به زنم در اینده بگم و امکان نداره بزارم بفهمه خوشحالم چون من بیشتر از اون دربارت میدونم و خب دیشب از خودم بابت حرف هایی که تو فاز بالات بهم زدی متنفر شدم . خب بگذریم بریم سر موضوع بعدی تولد پسر خاله خوبه بیست و هفت اذر هست و چون تولد من برام سه تا کادو خرید الان منم تصمیم گرفتم براش تولد بگیرم و موندم به پسری که ادکلان ۵۰۰ تومنی میخره هدیه چی بدم راستش وضع مالی بابای این پسر خاله از بقیه فامیل خیلی بهتره و تولد گرفتن و هدیه دادن بهش برام خیلی سخت شده . امروز فقط خوابیدم و هیچ کار دیگه ای نکردم . سال ۹۸ برای عقد در نظر گرفتم چون ابان ۹۷ سربازیش تموم میشه تابستون اون سال هم یه مقدار زیادی درسش سر و سامون میگیره و منم کارشناسیم تموم میشه مامان بابام خیلی خوشحالن که قبول کردم باهاش اشنا بشم ولی خودم تا پیش مشاور نبرمش و حسابی باهاش اشنا نشم زیر بار نمیرم و همچنان حسی ایجاد نشده برادرش لیسانس حقوقش امسال گرفت و یکی دو سالیه که عاشق یه دختر دبیرستانی شده امروز بهم گفت باباش راضی شده بره خاستگاری چقدر حال داد که فهمیدم جاری احتمالی از من کوچیکتره و درسش سال سوم دبیرستان ول کرده حسود و خودخواه و بدجنس هم خودتونید
اولین تار مو سفیدم دیدم و بشدت دپرس شدم بیست سالگی خییییییییلی زود بود